سفارشارت حضرت علي(عليهالسلام) به امام حسن عليهالسلام
حضرت علي(عليهالسلام) در ادامه چنين پسر خود را نصيحت ميکنند:
و بدان پسركم آنچه بيشتر دوست دارم از وصيتم به كار بندى، از خدا ترسيدن است و بر آنچه بر تو واجب داشته، بسنده كردن، و رفتن به راهى كه پدرانت پيمودند و پارسايان خاندانت بر آن راه بودند، چه آنان از نگريستن در كار خويش باز نايستادند چنانكه تو مىنگرى، و نه از انديشيدن چنانكه تو مىانديشى، و انجام كار چنانشان كرد كه آنچه را شناختند به كار بستند، و از بند آنچه بر عهدهشان نبود رستند، و اگر نفس تو پذيرفتن چنين نتواند، و خواهد چنانكه آنان دانستند بداند، پس بكوش تا جستجوى تو از روى دريافتن و دانستن باشد، نه به شبههها در افتادن و جدال را بالا بردن، و پيش از اين كه اين راه را بپويى بايد از خداى خود يارى جويى. و براى توفيق خود روى بدو آرى و آنچه تو را به شبههاى دچار سازد يا به گمراهىات در اندازد، واگذارى.
و چون يقين كردى دلت روشن شد و ترسيد، و انديشهات فراهم شد و به كمال رسيد، و هم تو بر يك چيز مقصور گرديد، در آنچه برايت روشن ساختم بنگر [و چون نگريستى به كار ببر]. و اگر آنچه دوست دارى تو را دست نداد و آسودگى فكر و انديشهات ميسر نيفتاد، بدان! راهى را كه درست نمىبينى مىسپارى، و در تاريكى گام مىگذارى، و آن كه در طلب دين است نه آن است و نه اين است، و در چنين حال بازداشتن خويش بهترين است.
پس پسركم وصيت مرا نيك درياب [و از به كار بستن آن روى متاب] و بدان! آن كه مرگ را بر سر آدمى مىآرد، همان است كه زندگى را در دست دارد، و آن كه مىآفريند همان است كه مىميراند، و آن كه نابود مىسازد آن است كه باز مىگرداند و آن كه به بلا مىآزمايد هم او عافيت عطا مىفرمايد و بدان كه جهان بر پاى نمانده جز بر سنتى كه خدا كار آن را بر آن رانده يا نعمت است و يا ابتلا، و سرانجام پاداش روز جزا، يا ديگر چيزى كه خواست و بر ما ناپيداست.
اگر آنچه دوست دارى تو را دست نداد و آسودگى فكر و انديشهات ميسر نيفتاد، بدان! راهى را كه درست نمىبينى مىسپارى، و در تاريكى گام مىگذارى، و آن كه در طلب دين است نه آن است و نه اين است، و در چنين حال بازداشتن خويش بهترين است.
پس اگر دانستن چيزى از اين جمله بر تو دشوار گردد، آن دشوارى را از نادانى خود به حساب آر! چه، تو نخست كه آفريده شدى نادان بودى سپس دانا گرديدى، و چه بسيار است آنچه نمىدانى و در حكم آن سرگردانى، و بينشت در آن راه نمىيابد، سپس آن را نيك مىبينى و مىدانى. پس چنگ در [رشته بندگى] كسى بزن كه تو را آفريده، و به اندامت كرده و روزيت بخشيده. پس تنها بنده او مىباش و روى به سوى او آر و تنها از او بيم دار!
و بدان! پسركم كه هيچ كس چون رسول(صلي الله عليه و آله) از خدا آگاهى نداده است، پس خرسند باش كه او را راهبرت گيرى و براى نجات، پيشوايىاش را بپذيرى. من در نصيحت تو كوتاهى نكردم، و تو هر چند بكوشى و درباره خود بينديشى، به پايه انديشهاى كه من در حق تو دارم نخواهى رسيد!
و بدان پسركم، اگر پروردگارت شريكى داشت پيامبران او نزد تو مىآمدند و نشانههاى پادشاهى و قدرت او را مىديدى، و از كردار و صفتهاى او آگاه مىگرديدى. ليكن او خداى يكتاست. چنانكه خود، خويش را وصف كرده است. كسى در حكمرانى وى مخالف او نيست، و ملك او جاودانه و هميشگى است. آغاز همه چيزهاست و او را آغازى نيست، و آخر است پس از همه اشياء و او را نهايت نيست . برتر از آن است كه ربوبيت او را دلى فرا گيرد و يا در ديدهاى جاى پذيرد، و چون اين را دانستى كار چنان كن كه از چون تويى بايد، كه خرد منزلت است و بيمقدار، و توانايىاش كم و ناتوانيش بسيار و طاعت خدا را خواهان و از عقوبتش ترسان، و از خشم او هراسان كه خدا تو را جز نيكوكارى نفرموده و جز از زشتكارى نهى ننموده.
پسركم! من تو را از دنيا آگاه كردم، و از دگرگون شدنش و از ميان رفتن و دست به دست گرديدنش، و تو را خبر دادم از آن جهان، و آنچه در آنجا آماده است براى مردم آن، و براى تو درباره هر دو، مثلها راندم تا از آنها پند پذيرى و دستور كار خويشش گيرى. داستان آنان كه دنيا را آزمودند و شناختند همچون گروهى مسافرند، كه به جايى منزل كنند، ناسازوار، از آب و آبادانى به كنار. و آهنگ جايى كنند پر نعمت و دلخواه، و گوشهاى پر آب و گياه. پس رنج راه را بر خود هموار كنند، و بر جدايى از دوست و سختى سفر، و ناگوارى خوراك دل نهند. كه به خانه فراخ خود رسند، و در منزل آسايش خويش بيارمند. پس رنجى را كه در اين راه بر خود هموار كردند آزار نشمارند، و هزينهاى را كه پذيرفتند تاوان به حساب نيارند، و هيچ چيز نزدشان خوشايندتر از آن نيست كه به خانهشان نزديك كرده و به منزلشان در آورده.
پسركم آنچه بيشتر دوست دارم از وصيتم به كار بندى، از خدا ترسيدن است و بر آنچه بر تو واجب داشته، بسنده كردن، و رفتن به راهى كه پدرانت پيمودند و پارسايان خاندانت بر آن راه بودند، چه آنان از نگريستن در كار خويش باز نايستادند چنانكه تو مىنگرى، و نه از انديشيدن چنانكه تو مىانديشى.
و داستان آنان كه به دنيا فريفته گرديدند چون گروهى است كه در منزلى پر نعمت بودند، و از آنجا رفتند و در منزلى خشك و بىآب و گياه رخت گشودند. پس چيزى نزد آنان ناخوشايندتر و سختتر از جدايى منزلى نيست كه در آن به سر مىبردند و رسيدن به جايى كه بدان روى آوردند.
پسركم! خود را ميان خويش و ديگرى ميزانى به حساب آر. پس آنچه براى خود دوست مىدارى براى جز خود دوست بدار. و آنچه تو را خوش نيايد براى او ناخوش بشمار. و ستم مكن چنانكه دوست ندارى بر تو ستم رود، و نيكى كن چنانكه دوست مىدارى به تو نيكى كنند. و آنچه از جز خود زشت مىدارى براى خود زشت بدان، و از مردم براى خود آن را بپسند كه از خود مىپسندى در حق آنان، و مگوى [به ديگران] آنچه خوش ندارى شنيدن آن، و مگو آنچه را ندانى، هر چند اندك بود آنچه مىدانى، و مگو آنچه را دوست ندارى به تو گويند.
و بدان كه خودپسندى [آدمى] را از راه راست بگرداند، و خردها را زيان رساند. پس سخت بكوش و گنجور ديگرى مشو، و چون راه خويش يافتى چندانكه توانى پروردگارت را فروتن باش [و به راه اطاعت او رو].
و بدان كه پيشاپيش تو راهى است دراز، و رنجى جانگداز، و تو بىنياز نيستى در اين تكاپو از جستجو كردن به طرزى نيكو. توشه خود را به اندازه گير چنانكه تو را رساند، و پشتت سبك ماند، و بيش از آنچه توان دارى بر پشت خود منه كه سنگينى آن بر تو گران آيد. و اگر مستمندى يافتى كه توشهات را تا به قيامت برد، و فردا كه بدان نيازمندى تو را به كمال پس دهد، او را غنيمت شمار و بار خود را بر پشت او گذار. و توشه او را سنگين كن چنانكه توانى. چه بود كه او را بجويى و نشانى از وى ندانى، و غنيمت دان آن را كه در حال بىنيازيت از تو وام خواهد تا در روز تنگدستيت بپردازد، و بدان كه پيشاپيش تو گردنهاى دشوار است، سبكبار در بر شدن بدان آسودهتر از سنگينبار است، و كُند رونده در پيمودن آن زشت حالتر از شتابنده، و فرود آمدن تو در آن مسير بر بهشت يا دوزخ بود ناگزير.
داستان آنان كه به دنيا فريفته گرديدند چون گروهى است كه در منزلى پر نعمت بودند، و از آنجا رفتند و در منزلى خشك و بىآب و گياه رخت گشودند. پس چيزى نزد آنان ناخوشايندتر و سختتر از جدايى منزلى نيست كه در آن به سر مىبردند و رسيدن به جايى كه بدان روى آوردند.
پس، پيش از فرود آمدنت براى خويش پيشروى روانه ساز و پيش از رسيدنت خانه را بپرداز، كه پس از مرگ جاى عذر خواستن نيست، و نه راه به دنيا بازگشتن.
و بدان! كسى كه گنجينههاى آسمان و زمين در دست اوست تو را در دعا رخصت داده و پذيرفتن دعايت را بر عهده نهاده، و تو را فرموده از او خواهى تا به تو دهد، و از او طلبى تا تو را بيامرزد. و ميان تو و خود كسى را نگمارده تا تو را از وى بازدارد، و از كسى ناگزيرت نكرده كه نزد او برايت ميانجى آرد، و اگر گناه كردى از توبهات منع ننموده و در كيفرت شتاب نفرموده، و چون [بدو] باز گردى سرزنشت نكند، و آنجا كه رسوا شدنت سزاست پردهات را ندرد، و در پذيرفتن توبه بر تو سخت نگرفته و حساب گناهت را نكشيده، و از بخشايش نوميدت نگردانيده. بلكه بازگشتت را از گناه نيك شمرده و هر گناهت را يكى گرفته و هر كار نيكويت را ده به حساب آورده، و در بازگشت را برايت باز گذارده و چون بخوانيش آوايت را شنود، و چون راز خود را با او در ميان نهى آن را داند. پس حاجت خود بدو نمايى و آنچه در دل دارى پيش او بگشايى، و از اندوه خويش بدو شكايت كنى و خواهى تا غم تو را گشايد و در كارها ياريت نمايد، و از گنجينههاى رحمت او، آن را خواهى كه بخشيدنش از جز او نيايد از افزون كردن مدت زندگانى و تندرستيها و در روزيها فراوانى.
پس كليد گنجهاى خود را در دو دستت نهاده كه به تو رخصت سؤال از خود را داده تا هر گاه خواستى درهاى نعمت او را با دعا بگشايى، و باريدن باران رحمتش را طلب نمايى. پس دير پذيرفتن او تو را نوميد نكند كه بخشش بسته به مقدار نيت بود، و بسا كه در پذيرفتن دعايت درنگ افتد، و اين براى آن است كه پاداش خواهنده بزرگتر شود و جزاى آرزومند كاملتر. و بود كه چيزى را خواستهاى و تو را ندادهاند، و بهتر از آن در اين جهان يا آن جهانت دادهاند، يا بهتر بوده كه از تو بازداشتهاند.
برگرفته از کتاب على از زبان على، دكتر سيد جعفر شهيدى
گروه دين و انديشه تبيان، هدهدي .
منبع:http://www.tebyan.net
خارق العاده و "وسوسه انگیز"بازی اینترنتی TRAVIAN |
نظرات شما عزیزان:
|