جلوههایی از مهر و محبت امام زمان
سپس دست خود را بر زانوی من گذاشت و فرمود:
شما چرا ناله نمیخوانید؟ نافله! نافله! نافله!
شما چرا عاشورا نمیخوانید؟ عاشورا! عاشورا! عاشورا!
شما چرا جامعه نمیخوانید؟ جامعه! جامعه! جامعه!
ایشان هنگام پیمودن مسافت به شكل دایرهای سیر میكرد. ناگهان برگشت و فرمود: آنها رفقایت هستند كه در لب جوی آب فرود آمده و مشغول وضو گرفتن برای نماز صبح هستند. در این هنگام من از الاغ پایین آمدم كه سوار اسب خود شوم، اما نتوانستم. آن جناب پیاده شده و بیل را در برف فرو كرد و مرا سوار نمود و سر اسب را به سمت رفقا برگردانید. من در آن حال به فكر افتادم كه این شخص كی بود كه به زبان فارسی حرف میزد؟ در حالی كه زبانی، جز تركی و مذهبی جز عیسوی در آن حدود نبود. به علاوه، چگونه به این سرعت مرا به رفقای خود رساند؟! بعد از لحظاتی پشت سر خود را نگاه كردم و كسی را ندیدم و از او آثاری پیدا نكردم. پس به رفقای خود ملحق شدم.[1]
ـ «طلب المعارف من غیر طریقنا اهل البیت مساوق لإنكارنا»؛[2]
«طلب معارف از غیر طریق ما اهلبیت، مساوی با انكار ما است.»
ـ سفارش حضرت به قرائت قرآن و ادعیه و زیارات.[3]
16ـ درس آموزی
داستان شیعیان بحرین و این كه ما آماده ایم، پس چرا حضرت نمیآید و انتخاب یك نفر از میان خود به عنوان بهترین فرد و برخورد حضرت با آن فرد و فرستادن پیام به این كه در فلان روز و فلان مكان، همهی شیعیان جمع شوند و درس مهمی كه حضرت به آنان میدهد....[4]
17ـ از غربت تا حكومت
در هنگام شهادت امام عسكری ـ علیه السّلام ـ شیعه، در غربت است و در حیرتی جانكاه به سر میبرد، اما امروزه، ایران اسلامی، با نام و یاد حضرت قیام میكند و با رهبری نایب او پیروز میشود. آیا این چیزی جز عنایات و امداد حضرت است؟
خدای تعالی به پیامبرش میگوید:
«به یاد بیاور آن زمانی كه در غربت بودید و از این كه شما را بربایند، در هراس بودید[5] و امروزه...»
مقایسهی وضع گذشته و امروز ما، درسهای زیادی از جلوههای محبت یار را با خود به همراه دارد.
در این زمینه، كلام حضرت به مرحوم میرزای نایینی نمونهی گویایی است: «این جا (ایران) شیعه خانهی ما است. میشكند، خم میشود، خطر هست، ولی ما نمیگذاریم سقوط كند. ما نگهاش میداریم.»[6]
18ـ فریادرسی (دستگیری درماندگان و راهیابی گمشدگان)
داستانهای متعددی وجود دارد در مورد این كه چگونه حضرت به فریاد برخی از مستضعفان جهان و دوستداران خود میرسند:
ـ داستان مرحوم آقای نمازی شاهرودی كه چگونه كاروان آنان، راه را در مكه كم كرد و...[7]
ـ سرخ پوستان سه قبیله از قبائل داكوتای شمالی و منطقهی قطب، در هنگام نیاز و نیز گم كردن راه در یخهای قطبی و جنگل، از فردی به نام «مهدی» كمك میطلبند كه تا این اواخر از ارتباط این نام با اسلام و یا اصولاً مكتب اسلام نیز اطلاعی نداشتند پس از اطلاع از این موضوع، تعدادی از دانشجویان سرخ پوست به اسلام گرویدند.
توضیح خبرنامه: زبان شناسان و محققان زبانهای بومی آمریكای شمالی كشف كردهاند كه ریشهی «مهد» و «مهدی» در زبانهای بومی اولیه، در كشورهای شمالی و جنوبی آمریكا، از جنبهی بسیار مذهبی و اسرار آمیزی برخوردار است.[8]
19ـ دفاع (فردی و جمعی)
موارد متعدّدی است، مبنی بر این كه حضرت، از برخی دوستداران خود دفاع میكند. داستان ضربهی صفین و دفاع از وحید بهبهانی[9] نمونههایی از آن است.
علامه مجلسی میفرماید: و از جمله حكایتی است كه یكی از علمای بزرگ ما نقل كرده و به خط مبارك خود چنین نوشته است: حكایت میكنم از محی الدین اربلی كه گفت: روزی در خدمت پدرم بودم. دیدم مردی نزد او نشسته و چرت میزند. در آن حال عمامه از سرش افتاد و جای زخم بزرگی در سرش نمایان گشت، پدرم پرسید: این زخم چه بوده؟ گفت: این زخم را در جنگ صفین برداشتم. به او گفتند: تو كجا و جنگ صفین كجا؟
گفت: وقتی به مصر سفر میكردم و مردی از اهل «غزّه»[10] هم با من همراه گردید، در بین راه دربارهی جنگ صفین به گفتگو پرداخیتم. همسفر من گفت: اگر من در جنگ صفین بودم، شمشیر خود را از خون علی و یاران او سیراب مینمودم، من هم گفتم: اگر من نیز در جنگ صفین بودم، شمشیر خود را از خون معاویه و پیروان او سیراب مینمودم. گفتم: اینك من و تو از یاران علی ـ علیه السّلام ـ و معاویه ملعون هستیم، بیا با هم جنگ كنیم؛ با هم درآویختیم و زد و خورد مفصلی نمودیم. یك وقت متوجه شدم كه بر اثر زخمی كه برداشتهام از هوش میروم در آن اثنا دیدم، شخصی مرا با گوشهی نیزهاش بیدار میكند، چون چشم گشودم؛ از اسب فرود آمد و دست روی زخم سرم كشید و فوراً بهبودی یافت.
آن گاه گفت: همین جا بمان و بعد از اندكی ناپدید شد و سپس در حالی كه سر بریده همسفرم را كه با من به نزاع پرداخته بود، در دست داشت. با چهارپایان او برگشت و گفت: این سر دشمن توست، تو به یاری ما برخاستی، ما هم تو را یاری كردیم؛ چنان كه خداوند هر كس كه او را یاری كند، نصرت میدهد. پرسیدم شما كیستید؟ گفت: من صاحب الامر هستم. سپس فرمود: پس از این هر كس پرسید: این زخم چه بوده؟ بگو: ضربتی است كه در صفین برداشتهام![11]
دفاع حضرت از شیعیان منحصر به موارد شخصی و فردی نیست، بلكه در مواردی همچون شیعیان بحرین، [12] حضرت از جامعهی شیعه دفاع میكند و باعث حفظ آنان میشود.
20ـ هدایت
افراد متعددی، به دست حضرت هدایت شدند. از آن جمله است بحر العلوم یمنی.[13]
21ـ برآوردن حاجات و رفع مشكلات
داستانهای متعددی نقل شده كه حضرت، برآورندهی حاجات و مشكل گشای بسیاری از افراد بودهاند.[14]
22ـ شفا
داستانهای فراوانی وجود دارد كه حضرت، بسیاری از بیماران لاعلاج را كه به آن حضرت متوسل شدهاند شفا داده است.[15]
23ـ همسفره شدن
ـ شیخ اسد الله زنجانی فرمود: «این قضیه را دوازده نفر از بزرگان، از شخصی كه در محضر سید بحر العلوم ـ رحمه الله علیه ـ بود، نقل كردند. آن شخص میگوید:
هنگامی كه جناب آقای شیخ حسین نجفی، از زیارت بیت الله الحرام به نجف اشرف مراجعت كرد، بزرگان دین و علما، برای تبریك و تهنیت، به حضور او رسیدند و در منزل ایشان جمع شدند.
سید بحر العلوم ـ رحمه الله علیه ـ چون با جناب آقا شیخ حسین، كمال رفاقت و صمیمیت را داشت، در اثنای صحبت، روی مبارك خویش را به طرف او گرداند و فرمود: «شیخ حسین! تو، آن قدر سربلند و بزرگ گشتهای، كه باید با حضرت صاحب الزمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ هم كاسه و هم غذا شوی!». شیخ، متغیّر و حالش دگرگون شد. حضار مجلس، از شنیدن سخن سید بحر العلوم، اصل قضیه را از ایشان سئوال كردند.
سید فرمود: «آقا شیخ حسین! آیا به یاد نداری كه بعد از مراجعت از حج در فلان منزل بودی، در خیمهی خود نشسته و كاسهای كه در آن آبگوشت بود؛ برای ناهار خود آماده كرده بودی، ناگاه، از دامنهی بیابان، جوانی خوشرو و خوشبو در لباس اعراب، وارد گردید و از غذای تو تناول فرمود؟ همان آقا، روح همهی عوالم امكان، حضرت صاحب الأمر و الزمان ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ بودهاند.»[16]
ـ چهارشنبهها به مسجد سهله میرفتم و مراقب خود بودم و غذای اندك و غیر حیوانی میخوردم. در حدود چهارشنبهی 34 یا 35 بود كه شبی در مسجد به هنگام دعا و عبادت، دیدم مرد عربی آمد در كنارم نشست، ابتدا قرآن خواند و سپس مرا به سخن گرفت. من پاسخ او را با اكراه میدادم و نخواستم با او حرف بزنم، زیرا او را مانع كارم میدانستم، در این هنگام، سفره باز كرد و به خوردن غذای چرب و پر از گوشت (پلو تهچین) پرداخت و به من نیز اصرار میكرد كه بیا با من از این غذا بخور. از او اصرار بود و از من امتناع. سرانجام به او گفتم من در شرایطی هستم كه غذای حیوانی نمیخورم.
آن مرد گفت: بیا بخور، آن چه را شنیدی معنایش آن است كه مثل حیوان نخور نه آن كه حیوانی نخور.[17]
24ـ تذكر
ـ حضرت ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ به او فرمودند: برای از دست دادن مال و ضرری كه امسال دیدهای غم مخور؛ زیرا خداوند میخواهد بدین وسیله تو را امتحان كند. مال میآید و میرود. آن چه ضرر كردهای به زودی جبران خواهد شد و قرضهایت را پرداخت خواهی كرد.[18]
25ـ زیارت و حج نیابی
ـ حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ فرمودند: بیا با هم به زیارت قبر حاج سید علی مفسّر برویم، وقتی در خدمتشان به آنجا رفتم دیدم روح آن مرحوم كنار قبرش ایستاده است و به آن حضرت، اظهار ارادت میكند. بعد سید علی به من گفت: سیّد كریم! به حاج شیخ مرتضی زاهد سلام مرا برسان و بگو: چرا حق رفاقت و دوستی را رعایت نمیكنی و به دیدن ما نمیآیی و ما را فراموش كردهای؟
حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ به سید علی فرمودند: حاج شیخ مرتضی گرفتار و معذور است، من به جای او خواهم آمد.[19]
ـ این قضیه توسط حضرت آیت الله العظمی میلانی ـ رحمه الله علیه ـ نقل شده است: ... زیر فشار عذاب طاقتفرسا، دست توسل به سوی مادرم حضرت فاطمه زهرا ـ علیها السّلام ـ گشودم و گفتم: مادر جان! درست است كه من فریضهای را ترك نمودهام، اما من عمری از حسین عزیزت سخن گفتهام، شما مرا نجات بدهید.
---------------------------------------
[1] . مفاتیح الجنان، ص550 ـ 552.
[2] . مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص171.
[3] . عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص146 ـ 153.
[4] . ر.ك: تاریخ الغیبه الكبری، سید محمد صدر، ص116 ـ 117.
[5] . (واذكروا إذا أنتم قلیل مستضعفون فی الأرض تخافون أن یتخطفكم الناس) انفال / 26.
[6] . ر.ك: عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص315.
[7] . ر.ك: پادشه خوبان. ص100. برای آگاهی از موارد دیگر، ر.ك: تشرف یافتگان، ص49 و عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص305، 345، 413 و 438؛ مكیال المكارم، ج1، ص332 ـ 335.
[8] . خبرنامه فرهنگی اجتماعی سازمان تبلیغات اسلامی، شمارهی منبع، 13 خرداد 1366. ص6 (به نقل از صبح امید، صدر الدین هاشمی دانا، ص126).
[9] . ر.ك: عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ، ص93
[10] . غزه شهری واقع در صحرای سیناست. سابقاً جزو شهرهای معروف فلسطین بوده و اینك جزو كشور مصر است.
[11] . بحارالانوار، ج52، ص75.
[12] . نجم ثاقب، حكایت 49، ص556.
[13] . ر.ك: عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ص91. و همچنین است حكایت شیخ ابوالقاسم حاسمی و رفیع الدین حسین. همان، ص89، و حكایت یاقوت روغن فروش، مكیال المكارم، ص107.
[14] . ر.ك: عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص273 ـ 284؛ شمیم عرش (تشرف یافتگان) ص150.
[15] . ر.ك: عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص177 ـ 194 و كرامات المهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ .
[16] . بركات حضرت ولی عصر ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ص288؛ العبقری الحسان، ج1، ص118.
[17] . توجهات ولی عصر به علما و مراجعه تقلید، عبدالرحمن باقر زادهی بابلی، ص162 و 163.
[18] . تاریخ الغیبه الكبری، سید محمد صدر، ج2، ص125 (به نقل از النجم الثاقب، ص366).
[19] . عنایات حضرت مهدی ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ ...، ص368.
براي خواندن شماره قبل 202 را كليك كنيد
تهیه و تنظيم از منتظر ظهور
andishe9_x@yahoo.com
|